loading...
طراحی چت روم
mohammadjavad بازدید : 24 شنبه 15 تیر 1392 نظرات (0)
دومین‌ فرزند برومند حضرت‌ على‌ و فاطمه  در روز سوم‌ ماه‌ شعبان‌ سال‌ چهارم‌ هجرت‌ ‌، كه‌ درود خدا بر ایشان‌ باد، در خانه‌ وحى‌ و ولایت‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. چون‌ خبر ولادتش‌ به‌ پیامبر گرامى‌ اسلام‌ (ص‌) رسید، به‌ خانه‌ حضرت‌ على‌ (ع‌) و فاطمه‌ را فرمود تا كودكش‌ را بیاورد. اسما او را در پارچه‌اى‌ سپید (س) آمد و اسما پیچید و خدمت‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) برد، آن‌ گرامى‌ به‌ گوش‌ راست‌ او اذان‌ و به‌ گوش‌ چپ‌  او اقامه‌ گفت‌.به‌ روزهاى‌ اول‌ یا هفتمین‌ روز ولادت‌ با سعادتش‌، امین‌ وحى‌ الهى‌، جبرئیل‌، فرود آمد و گفت‌: سلام‌ خداوند بر تو باد اى‌ رسول‌ خدا، این‌ نوزاد را به‌ نام‌ پسر كوچك‌ هارون‌ (شبیر) چون‌ على‌ براى‌ تو بسان‌ هارون‌  كه‌ به‌ عربى‌ (حسین‌) خوانده‌ مى‌شود نام‌ بگذار. براى‌ موسى‌ بن‌ عمران‌ است‌، جز آن‌ كه‌ تو خاتم‌ پیغمبران‌ هستى‌. و به‌ این‌ ترتیب‌ نام‌ پرعظمت‌ "حسین‌" از جانب‌ پروردگار، براى‌ دومین‌ فرزند فاطمه ‌(س‌) انتخاب‌ شد.به‌ روز هفتم‌ ولادتش‌، فاطمه‌ زهرا كه‌ سلام‌ خداوند بر او باد، گوسفندى‌ را براى او‌ كشت‌، و سر آن‌ حضرت‌ را تراشید و هم‌وزن‌ موى‌ سر او فرزندش‌ به‌ عنوان‌ عقیقه‌  نقره‌ صدقه‌ داد. برای مشاهده ی متن کامل به ادامه مطلب بروید حسین‌ (ع‌) و پیامبر (ص)از ولادت‌ حسین‌ بن‌ على‌ (ع‌) كه‌ در سال‌ چهارم‌ هجرت‌ بود تا رحلت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) كه‌شش‌ سال‌ و چند ماه‌ بعد اتفاق‌ افتاد، مردم‌ از اظ‌هار محبت‌ و لطفى‌ كه‌ پیامبر راستین‌ اسلام‌ (ص‌) درباره‌ حسین‌ (ع‌) ابراز مى‌داشت‌، به‌ بزرگوارى‌ و مقام‌ شامخ‌ پیشواى‌ سوم‌ آگاه‌ شدند.سلمان‌ فارسى‌ مى‌گوید: دیدم‌ كه‌ رسول‌ خدا (ص‌) حسین‌ (ع‌) را بر زانوى‌ خویش‌ نهاده‌ او را مى‌بوسید و مى‌فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى‌، تو امام‌ و پسر امام‌ و پدر امامان‌ هستى‌، تو حجت‌ خدا و پسر حجت‌ خدا و پدر حجتهاى‌ خدایى‌ كه‌ نه‌ نفرند و خاتم‌ ایشان‌، قائم‌ ایشان‌ (امام‌ زمان‌ "عج‌") مى‌باشد.انس‌ بن‌ مالك‌ روایت‌ مى‌كند: وقتى‌ از پیامبر پرسیدند كدام‌ یك‌ از اهل‌ بیت‌ خود را بیشتر دوست‌ مى‌دارى‌، فرمود:  بارها رسول‌ گرامى‌ حسن‌ (ع‌) و حسین‌ (ع‌) را به‌ سینه‌ مى‌فشرد و حسن‌ و حسین‌ را، آنان‌ را مى‌بویید و مى‌بوسید.ابوهریره‌ كه‌ از مزدوران‌ معاویه‌ و از دشمنان‌ خاندان‌ امامت‌ است‌، در عین‌ حال‌ اعتراف‌ مى‌كند كه‌: "رسول‌ اكرم‌ را دیدم‌ كه‌ حسن‌ و حسین‌ را بر شانه‌هاى‌ خویش‌ نشانده‌ بود و به‌ سوى‌ ما مى‌آمد، وقتى‌ به‌ ما رسید فرمود هر كس‌ این‌ دو فرزندم‌ را دوست‌ بدارد مرا دوست‌  داشته‌، و هر كه‌ با آنان‌ دشمنى‌ ورزد با من‌ دشمنى‌ نموده‌ است‌". عالى‌ترین‌، صمیمى‌ترین‌ و گویاترین‌ رابطه‌ معنوى‌ و ملكوتى‌ بین‌ پیامبر و حسین‌ را مى‌توان‌ در این‌ جمله‌ رسول‌ گرامى‌ اسلام‌ (ص‌) خواند كه‌ فرمود: "حسین‌ از من‌ و من‌ از حسینم‌". حسین‌ (ع‌) با پدرشش‌ سال‌ از عمرش‌ با پیامبر بزرگوار سپرى‌ شد، و آن‌ گاه‌ كه‌ رسول‌ خدا (ص‌) چشم‌ ازجهان‌ فروبست‌ و به‌ لقاى‌ پروردگار شتافت‌، مدت‌ سى‌ سال‌ با پدر زیست‌. پدرى‌ كه‌ جز به‌ انصاف‌ حكم‌ نكرد، و جز به‌ طهارت‌ و بندگى‌ نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست‌ و جز خدا نیافت‌. پدرى‌ كه‌ در زمان‌ حكومتش‌ لحظه‌اى‌ او را آرام‌ نگذاشتند، همچنان‌ كه‌ به‌ هنگام‌ غصب‌ خلافتش‌ جز به‌ آزارش‌ برنخاستند.در تمام‌ این‌ مدت‌، با دل‌ و جان‌ از اوامر پدر اطاعت‌ مى‌كرد، و در چند سالى‌ كه‌ حضرت‌ على‌(ع‌) متصدى‌ خلافت‌ ظ‌اهرى‌ شد، حضرت‌ حسین(ع‌) در راه‌ پیشبرد اهداف‌ اسلامى‌، مانند یك‌ سرباز فداكار همچون‌ برادر بزرگوارش‌ مى‌كوشید، و در جنگهاى‌ "جمل‌"، "صفین‌" و "نهروان‌" شركت‌ و به‌ این‌ ترتیب‌، از پدرش‌ امیرالمؤمنین‌ (ع‌) و دین‌ خدا حمایت‌ كرد و داشت‌. حتى‌ گاهى‌ در حضور جمعیت‌ به‌ غاصبین‌ خلافت‌ اعتراض‌ مى‌كرد. در زمان‌ حكومت‌ عمر، امام‌ حسین‌ (ع‌) وارد مسجد شد، خلیفه‌ دوم‌ را بر منبر رسول‌ الله (ص‌) مشاهده‌ كرد كه‌ سخن‌ مى‌گفت‌. بلادرنگ‌ از منبر بالا رفت‌ و فریاد زد: "از منبر  پدرم‌ فرود آی ..." امام‌ حسین‌ (ع‌) با برادرپس‌ از شهادت‌ حضرت‌ على‌ (ع‌)، به‌ فرموده‌ رسول‌ خدا (ص‌) و وصیت‌ امیرالمؤمنین‌ (ع‌) امامت‌ و رهبرى‌ شیعیان‌ به‌ حسن‌ بن‌ على‌ (ع‌)، فرزند بزرگ‌ امیرالمؤمنین‌ (ع‌)، منتقل‌ گشت‌ و بر همه‌ مردم‌ واجب‌ و لازم‌ آمد كه‌ به‌ فرامین‌ پیشوایشان‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) گوش‌ فرادارند.امام‌ حسین‌ (ع‌) كه‌ دست‌ پرورد وحى‌ محمدى‌ و ولایت‌ علوى‌ بود، همراه‌ و همكار و همفكر برادرش‌ بود. چنان‌ كه‌ وقتى‌ بنا بر مصالح‌ اسلام‌ و جامعه‌ مسلمانان‌ و به‌ دستور خداوند بزرگ‌، امام‌ حسن‌ (ع‌) مجبور شد كه‌ با معاویه‌ صلح‌ كند و آن‌ همه‌ ناراحتیها را تحمل‌ نماید، امام‌ حسین‌ (ع‌) شریك‌ رنجهاى‌ برادر بود و چون‌ مى‌دانست‌ كه‌ این‌ صلح‌ به‌ صلاح‌ اسلام‌ و مسلمین‌ معاویه‌، در حضور امام‌ حسن‌ (ع‌) وامام‌ حسین‌ (ع‌) دهان‌ آلوده‌اش‌ را به‌ بدگویى‌ نسبت‌ به‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) و پدر بزرگوارشان‌ امیرمؤمنان‌ (ع‌) گشود، امام‌ حسین‌ (ع) به‌ دفاع‌ برخاست‌ تا سخن‌ در گلوى‌ معاویه‌ بشكند و سزاى‌ ناهنجاریش‌ را به‌ كنارش‌ بگذارد، ولى‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) او را به‌ سكوت‌ و خاموشى‌ فراخواند، امام‌ حسین‌ (ع‌) پذیرا شد و به‌ جایش‌ بازگشت‌، آن‌ گاه‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) خود به‌ پاسخ‌ معاویه‌  برآمد، و با بیانى‌ رسا و كوبنده‌ خاموشش‌ ساخت‌. امام‌ حسین‌ (ع‌) در زمان‌ معاویه‌چون‌ امام‌ حسن‌ (سلام‌ خدا و فرشتگان‌ خدا بر او باد) از دنیا رحلت‌ فرمود، به‌ گفته‌رسول‌ خدا (ص‌) و امیرالمؤمنین‌ (ع‌) و وصیت‌ حسن‌ بن‌ على‌ (ع‌) امامت‌ و رهبرى‌ شیعیان‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) منتقل‌ شد و از طرف‌ خدا مأمور رهبرى‌ جامعه‌ گردید.امام‌ حسین‌ (ع‌) مى‌دید كه‌ معاویه‌ با اتكا به‌ قدرت‌ اسلام‌، بر اریكه‌ حكومت‌ اسلام‌ به‌ ناحق‌ تكیه‌ زده‌، سخت‌ مشغول‌ تخریب‌ اساس‌ جامعه‌ اسلامى‌ و قوانین‌ خداوند است‌، و از این‌ حكومت‌ پوشالى‌ مخرب‌ به‌ سختى‌ رنج‌ مى‌برد، ولى‌ نمى‌توانست‌ دستى‌ فراز آورد و قدرتى‌ فراهم‌ كند تا او را از جایگاه‌ حكومت‌ اسلامى‌ پایین‌ بكشد، چنانچه‌ برادرش‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) نیز وضعى‌ مشابه‌ او داشت‌.امام‌ حسین‌ (ع‌) مى‌دانست‌ اگر تصمیمش‌ را آشكار سازد و به‌ سازندگى‌ قدرت‌ بپردازد، پیش‌ از هر جنبش‌ و حركت‌ مفیدى‌ به‌ قتلش‌ مى‌رساند، ناچار دندان‌ بر جگر نهاد و صبر را پیشه‌ ساخت‌ كه‌ اگر برمى‌خاست‌، پیش‌ از اقدام‌ به‌ دسیسه‌ كشته‌ مى‌شد، و از این‌ كشته‌ شدن‌ هیچ‌ نتیجه‌اى‌ گرفته‌ نمى‌شد. بنابراین‌ تا معاویه‌ زنده‌ بود، چون‌ برادر زیست‌ و علم‌ مخالفتهاى‌ بزرگ‌ نیفراخت‌، جز آن‌ كه‌ گاهى‌ محیط و حركات‌ و اعمال‌ معاویه‌ را به‌ باد انتقاد مى‌گرفت‌ و مردم‌ را به‌ آینده‌ نزدیك‌ امیدوار مى‌ساخت‌ كه‌ اقدام‌ مؤثرى‌ خواهد نمود. و در تمام‌ طول‌ مدتى‌ كه‌ معاویه‌ از مردم‌ براى‌ ولایت‌عهدى‌ یزید، بیعت‌ مى‌گرفت‌، حسین‌ به‌ شدت‌ با او مخالفت‌ كرد، و هرگز تن‌ به‌ بیعت‌ یزید نداد و ولى‌عهدى‌ او را نپذیرفت‌ و حتى‌ گاهى سخنانى‌ تند به‌ معاویه‌ گفت‌ و یا نامه‌اى‌ كوبنده‌ براى‌ او نوشت‌. معاویه‌ هم‌ در بیعت‌ گرفتن‌ براى‌ یزید، به‌ او اصرارى‌ نكرد و امام (ع‌) همچنین‌ بود و ماند تا معاویه‌ درگذشت‌... قیام‌ حسینى‌یزید پس‌ از معاویه‌ بر تخت‌ حكومت‌ اسلامى‌ تكیه‌ زد و خود را امیرالمؤمنین‌ خواند،و براى‌ این‌ كه‌ سلطنت‌ ناحق‌ و ستمگرانه‌اش‌ را تثبیت‌ كند، مصمم‌ شد براى‌ نامداران‌ و شخصیتهاى‌ اسلامى‌ پیامى‌ بفرستد و آنان‌ را به‌ بیعت‌ با خویش‌ بخواند. به‌ همین‌ منظور، نامه‌اى‌ به‌ حاكم‌ مدینه‌ نوشت‌ و در آن‌ یادآور شد كه‌ براى‌ من‌ از حسین‌ (ع ‌)بیعت‌ بگیر و اگر مخالفت‌ نمود بقتلش‌ برسان‌. حاكم‌ این‌ خبر را به‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) رسانید و جواب‌ مطالبه‌ نمود. امام‌ حسین‌ (ع‌) چنین‌ فرمود: "انا لله‌ و انا الیه‌ راجعون‌ و على‌ الاسلام‌ السلام‌ اذا بلیت‌ الامة‌ براع‌ مثل‌ یزید". آن‌ گاه‌ كه‌ افرادى‌ چون‌ یزید، (شراب‌خوار و قمارباز و بى‌ایمان‌ و ناپاك‌ كه‌ حتى‌ ظ‌اهر اسلام‌ را هم‌ مراعات‌ نمى‌كند) بر مسند حكومت‌ اسلامى‌ بنشیند، باید فاتحه‌ اسلام‌ را خواند. (زیرا این‌ گونه‌ زمامدارها با نیروى‌ اسلام‌ و به‌ نام‌ اسلام‌، اسلام‌ را از بین‌ مى‌برند).امام‌ حسین‌ (ع‌) مى‌دانست‌ اینك‌ كه‌ حكومت‌ یزید را به‌ رسمیت‌ نشناخته‌ است‌، اگر در مدینه‌ بماند به‌ قتلش‌ مى‌رسانند، لذا به‌ امر پروردگار، شبانه‌ و مخفى‌ از مدینه‌ به‌ سوى‌ مكه‌ حركت‌ كرد. آمدن‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مكه‌، همراه‌ با سرباز زدن‌ او از بیعت‌ یزید، در بین‌ مردم‌ مكه‌ و مدینه‌ انتشار یافت‌، و این‌ خبر تا به‌ كوفه‌ هم‌ رسید. كوفیان‌ از امام‌ حسین‌ (ع‌) كه‌ در مكه‌ بسر مى‌برد دعوت‌ كردند تا به‌ سوى‌ آنان‌ آید و زمامدار امورشان‌ باشد. امام‌ (ع‌) مسلم‌ بن‌ عقیل‌، پسر عموى‌ خویش‌ را به‌ كوفه‌ فرستاد تا حركت‌ و واكنش‌ اجتماع‌ كوفى‌ را از نزدیك‌ ببیند و برایش‌ بنویسد.مسلم‌ به‌ كوفه‌ رسید و با استقبال‌ گرم‌ و بى‌سابقه‌اى‌ روبرو شد، هزاران‌ نفر به‌ عنوان‌ نایب‌ امام‌ (ع‌) با او بیعت‌ كردند، و مسلم‌ هم‌ نامه‌اى‌ به‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) نگاشت‌ و حركت‌ فورى‌ امام‌ (ع‌) را لازم‌ گزارش‌ داد.هر چند امام‌ حسین‌ (ع‌) كوفیان‌ را به‌ خوبى‌ مى‌شناخت‌، و بى‌وفایى‌ و بى‌دینى‌شان‌ را در زمان‌ حكومت‌ پدر و برادر دیده‌ بود و مى‌دانست‌ به‌ گفته‌ها و بیعتشان‌ با مسلم‌ نمى‌توان‌ اعتماد كرد، و لیكن‌ براى‌ اتمام‌ حجت‌ و اجراى‌ اوامر پروردگار تصمیم‌ گرفت‌ كه‌ به‌ سوى‌ كوفه‌ حركت‌ كند. با این‌ حال‌ تا هشتم‌ ذى‌حجه‌، یعنى‌ روزى‌ كه‌ همه‌ مردم‌ مكه‌ عازم‌ رفتن‌ به‌ "منى‌" بودند و هر كس‌ در راه‌ مكه‌ جا مانده‌ بود با عجله‌ تمام‌ مى‌خواست‌ خود را به‌ مكه‌ برساند، آن‌ حضرت‌ در مكه‌ ماند و در چنین‌ روزى‌ با اهل‌ بیت‌ و یاران‌ خود، از مكه‌به‌ طرف‌ عراق‌ خارج‌ شد و با این‌ كار هم‌ به‌ وظ‌یفه‌ خویش‌ عمل‌ كرد و هم‌ به‌ مسلمانان‌ جهان‌ فهماند كه‌ پسر پیغمبر امت‌، یزید را به‌ رسمیت‌ نشناخته‌ و با او بیعت‌ نكرده‌، بلكه‌ علیه‌ او قیام‌ كرده‌ است‌.یزید كه‌ حركت‌ مسلم‌ را به‌ سوى‌ كوفه‌ دریافته‌ و از بیعت‌ كوفیان‌ با او آگاه‌ شده‌ بود، ابن‌ زیاد را (كه‌ از پلیدترین‌ یاران‌ یزید و از كثیفترین‌ طرفداران‌ حكومت‌ بنى‌ امیه‌ بود) به‌ كوفه‌ فرستاد. ابن‌ زیاد از ضعف‌ ایمان‌ و دورویى‌ و ترس‌ مردم‌ كوفه‌ استفاده‌ نمود و با تهدید ارعاب‌، آنان‌ را از دور و بر مسلم‌ پراكنده‌ ساخت‌، و مسلم‌ به‌ تنهایى‌ با عمال‌ ابن‌ زیاد به‌ نبرد پرداخت‌، و پس‌ از جنگى‌ دلاورانه‌ و شگفت‌، با شجاعت‌ شهید شد (سلام‌ خدا بر او باد). و ابن‌ زیاد جامعه‌ دورو و خیانتكار و بى‌ایمان‌ كوفه‌ را علیه‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) برانگیخت‌، و كار به‌ جایى‌ رسید كه‌ عده‌اى‌ از همان‌ كسانى‌ كه‌ براى‌ امام‌ (ع‌) دعوت‌نامه‌ نوشته‌ بودند، سلاح‌ جنگ‌ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام‌ حسین‌ (ع‌) از راه‌ برسد و به‌ قتلش‌ برسانند.امام‌ حسین‌ (ع‌) از همان‌ شبى‌ كه‌ از مدینه‌ بیرون‌ آمد، و در تمام‌ مدتى‌ كه‌ در مكه‌ اقامت‌ گزید، و در طول‌ راه‌ مكه‌ به‌ كربلا، تا هنگام‌ شهادت‌، گاهى‌ به‌ اشاره‌، گاهى‌ به‌ اعلان‌ مى‌داشت‌ كه‌: "مقصود من‌ از حركت‌، رسوا ساختن‌ حكومت‌ ضد اسلامى‌ یزید و صراحت‌، برپاداشتن‌ امر به‌ معروف‌ و نهى‌ از منكر و ایستادگى‌ در برابر ظ‌لم‌ و ستمگرى‌ است‌ و جز حمایت‌ قرآن‌ و زنده‌ داشتن‌ دین‌ محمدى‌ هدفى‌ ندارم‌". و این‌ مأموریتى‌ بود كه‌ خداوند به‌ او واگذار نموده‌ بود، حتى‌ اگر به‌ كشته‌ شدن‌ خود و اصحاب‌ و فرزندان‌ و اسیرى‌ خانواده‌اش‌ اتمام‌ پذیرد.رسول‌ گرامى‌ (ص‌) و امیرمؤمنان‌ (ع‌) و حسن‌ بن‌ على‌ (ع‌) پیشوایان‌ پیشین‌ اسلام‌، شهادت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) را بارها بیان‌ فرموده‌ بودند. حتى‌ در هنگام‌ ولادت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌)، و خود امام‌ حسین‌ (ع‌) به‌  رسول‌ گرانمایه‌ اسلام‌ (ص‌) شهادتش‌ را تذكر داده‌ بود.علم‌ امامت‌ مى‌دانست‌ كه‌ آخر این‌ سفر به‌ شهادتش‌ مى‌انجامد، ولى‌ او كسى‌ نبود كه‌ در برابر دستور آسمانى‌ و فرمان‌ خدا براى‌ جان‌ خود ارزشى‌ قائل‌ باشد، یا از اسارت‌ خانواده‌اش‌ واهمه‌اى‌ به‌ دل‌ راه‌ دهد. او آن‌ كس‌ بود كه‌ بلا را كرامت‌ و شهادت‌ را سعادت‌ مى‌پنداشت‌. (سلام‌ ابدى‌ خدا بر او باد).خبر "شهادت‌ حسین‌ (ع‌) در كربلا" به‌ قدرى‌ در اجتماع‌ اسلامى‌ مورد گفتگو واقع‌ شده‌ بود كه‌ عامه‌ مردم‌ از پایان‌ این‌ سفر مطلع‌ بودند. چون‌ جسته‌ و گریخته‌، از رسول‌ الله‌ (ص‌) و امیرالمؤمنین‌ (ع‌) و امام‌ حسن‌ بن‌ على‌ (ع‌) و دیگر بزرگان‌ صدر اسلام‌ شنیده‌ بودند. بدینسان‌ حركت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) با آن‌ درگیریها و ناراحتیها احتمال‌ كشته‌ شدنش‌ را در اذهان‌ عامه‌ تشدید كرد. بویژه‌ كه‌ خود در طول‌ راه‌ مى‌فرمود: "من‌ كان‌ باذلا فینا مهجته‌ و موطنا على‌ لقاء الله‌ نفسه‌ فلیرحل‌ معنا. هر كس‌ حاضر است‌ در راه‌ ما از جان‌ خویش‌ بگذرد و به‌ ملاقات‌ پروردگار بشتابد، همراه‌ ما بیاید". و لذا در بعضى‌ از دوستان‌ این‌ توهم‌ پیش‌ آمد كه‌ حضرتش‌ را از این‌ سفر منصرف‌ سازند.غافل‌ از این‌ كه‌ فرزند على‌ بن‌ ابى‌ طالب‌ (ع‌) امام‌ و جانشین‌ پیامبر، و از دیگران‌ به‌ وظ‌یفه‌ خویش‌ آگاهتر است‌ و هرگز از آنچه‌ خدا بر عهده‌ او نهاده‌ دست‌ نخواهد كشید. بارى‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) با همه‌ این‌ افكار و نظریه‌ها كه‌ اطرافش‌ را گرفته‌ بود به‌ راه‌ خویش‌ ادامه‌ داد، و كوچكترین‌ خللى‌ در تصمیمش‌ راه‌ نیافت‌. سرانجام‌، رفت‌، و شهادت‌ را دریافت‌. نه‌ خود تنها، بلكه‌ با اصحاب‌ و فرزندان‌ كه‌ هر یك‌ ستاره‌اى‌ درخشان‌ در افق‌ اسلام‌ بودند، رفتند و كشته‌ شدند، و خونهایشان‌ شنهاى‌ گرم‌ دشت‌ كربلا را لاله‌باران‌ كرد تا جامعه‌ مسلمانان‌ بفهمد یزید (باقى‌مانده‌ بسترهاى‌ گناه‌آلود خاندان‌ امیه‌) جانشین‌ رسول‌ خدا نیست‌، و اساسا اسلام‌ از بنى‌ امیه‌ و بنى‌ امیه‌ از اسلام‌ جداست‌.راستى‌ هرگز اندیشیده‌اید اگر شهادت‌ جانگداز و حماسه‌آفرین‌ حسین‌ (ع‌) به‌ وقوع‌ نمى‌پیوست‌ و مردم‌ یزید را خلیفه‌ پیغمبر (ص‌) مى‌دانستند، و آن‌ گاه‌ اخبار دربار یزید و شهوترانیهاى‌ او و عمالش‌ را مى‌شنیدند، چقدر از اسلام‌ متنفر مى‌شدند، زیرا اسلامى‌ كه‌ خلیفه‌ پیغمبرش‌ یزید باشد، به‌ راستى‌ نیز تنفرآور است‌...و خاندان‌ پاك‌ حضرت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) نیز اسیر شدند تا آخرین‌ رسالت‌ این‌ شهادت‌ را به‌ گوش‌ مردم‌ برسانند. و شنیدیم‌ و خواندیم‌ كه‌ در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه‌ متعفن‌ پسر زیاد و دربار نكبت‌بار یزید، هماره‌ و همه‌ جا دهان‌ گشودند و فریاد زدند، و پرده‌ زیباى‌ فریب‌ را از چهره‌ زشت‌ و جنایتكار جیره‌خواران‌ بنى‌ امیه‌ برداشتند و ثابت‌ كردند كه‌ یزید سگ‌باز وشرابخوار است‌، هرگز لیاقت‌ خلافت‌ ندارد و این‌ اریكه‌اى‌ كه‌ او بر آن‌ تكیه‌ زده‌ جایگاه‌ او نیست‌. سخنانشان‌ رسالت‌ شهادت‌ حسینى‌ را تكمیل‌ كرد، طوفانى‌ در جانها برانگیختند، چنان‌ كه‌ نام‌ یزید تا همیشه‌ مترادف‌ با هر پستى‌ و رذالت‌ و دناءت‌ گردید و همه‌ آرزوهاى‌ طلایى‌ و شیطانیش‌ چون‌ نقش‌ بر آب‌ گشت‌. نگرشى‌ ژرف‌ مى‌خواهد تا بتوان‌ بر همه‌ ابعاد این‌ شهادت‌ عظیم‌ و پرنتیجه‌ دست‌ یافت‌.از همان‌ اوان‌ شهادتش‌ تا كنون‌، دوستان‌ و شیعیانش‌، و همه‌ آنان‌ كه‌ به‌ شرافت‌ و عظمت‌ انسان‌ ارج‌ مى‌گذارند، همه‌ساله‌ سالروز به‌ خون‌ غلتیدنش‌ را، سالروز قیام‌ و شهادتش‌ را با سیاه‌پوشى‌ و عزادارى‌ محترم‌ مى‌شمارند، و خلوص‌ خویش‌ را با گریه‌ بر مصایب‌ آن‌ بزرگوار ابراز مى‌دارند. پیشوایان‌ مآل‌اندیش‌ و معصوم‌ ما، هماره‌ به‌ واقعه‌ كربلا و به‌ زنده‌ داشتن‌ آن‌ عنایتى‌ خاص‌ داشتند. غیر از این‌ كه‌ خود به‌ زیارت‌ مرقدش‌ مى‌شتافتند و عزایش‌ را بر پا مى‌داشتند، در فضیلت‌ عزادارى‌ و محزون‌ بودن‌ براى‌ آن‌ بزرگوار، گفتارهاى‌ متعددى‌ ایراد فرموده‌اند.ابوعماره‌ گوید: "روزى‌ به‌ حضور امام‌ ششم‌ صادق‌ آل‌ محمد (ع‌) رسیدم‌، فرمود اشعارى‌ در سوگوارى‌ حسین‌ براى‌ ما بخوان‌. وقتى‌ شروع‌ به‌ خواندن‌ نمودم‌ صداى‌ گریه‌ حضرت‌ برخاست‌، من‌ مى‌خواندم‌ و آن‌ عزیز مى‌گریست‌، چندان‌ كه‌ صداى‌ گریه‌ از خانه‌ برخاست‌. بعد از آن‌ كه‌ اشعار را تمام‌ كردم‌، امام‌ (ع‌) در فضلیت‌ و ثواب‌ مرثیه‌ و گریاندن‌ مردم‌ بر امام‌  حسین‌ (ع‌) مطالبى‌ بیان‌ فرمود ".و نیز از آن‌ جناب‌ است‌ كه‌ فرمود: "گریستن‌ و بى‌تابى‌ كردن‌ در هیچ‌ مصیبتى‌ شایسته‌ نیست‌ مگر در مصیبت‌ حسین‌ بن‌ على‌، كه‌ ثواب‌ و جزایى‌ گرانمایه‌ دارد ". باقرالعلوم‌، امام‌ پنجم‌ (ع‌) به‌ محمد بن‌ مسلم‌ كه‌ یكى‌ از اصحاب‌ بزرگ‌ او است‌ فرمود: "به‌ شیعیان‌ ما بگویید كه‌ به‌ زیارت‌ مرقد حسین‌ بروند، زیرا بر هر شخص‌ باایمانى‌ كه‌  به‌ امامت‌ ما معترف‌ است‌، زیارت‌ قبر اباعبدالله‌ لازم‌ مى‌باشد ".امام‌ صادق‌ (ع‌) مى‌فرماید: "ان‌ زیارة‌ الحسین‌ علیه‌ السلام‌ افضل‌ ما یكون‌ من‌ الاعمال  .همانا زیارت‌ حسین‌ (ع‌) از هر عمل‌ پسندیده‌اى‌ ارزش‌ و فضیلتش‌ بیشتر است‌" .زیرا كه‌ این‌ زیارت‌ در حقیقت‌ مدرسه‌ بزرگ‌ و عظیم‌ است‌ كه‌ به‌ جهانیان‌ درس‌ ایمان‌ و عمل‌ صالح‌ مى‌دهد و گویى‌ روح‌ را به‌ سوى‌ ملكوت‌ خوبیها و پاكدامنیها و فداكاریها پرواز مى‌دهد.هر چند عزادارى‌ و گریه‌ بر مصایب‌ حسین‌ بن‌ على‌ (ع‌)، و مشرف‌ شدن‌ به‌ زیارت‌ قبرش‌ و بازنمایاندن‌ تاریخ‌ پرشكوه‌ و حماسه‌ساز كربلایش‌ ارزش‌ و معیارى‌ والا دارد، لكن‌ باید دانست‌ كه‌ نباید تنها به‌ این‌ زیارتها و گریه‌ها و غم‌ گساریدن‌ اكتفا كرد، بلكه‌ همه‌ این‌ تظاهرات‌، فلسفه‌ دین‌دارى‌، فداكارى‌ و حمایت‌ از قوانین‌ آسمانى‌ را به‌ ما گوشزد مى‌نماید، و هدف‌ هم‌ جز این‌ نیست‌، و نیاز بزرگ‌ ما از درگاه‌ حسینى‌ آموختن‌ انسانیت‌ و خالى‌ بودن‌ دل‌ از هر چه‌ غیر از خداست‌ مى‌باشد، و گرنه‌ اگر فقط به‌ صورت‌ ظ‌اهر قضیه‌ بپردازیم‌، هدف‌ مقدس‌ حسینى‌ به‌ فراموشى‌ مى‌گراید. اخلاق‌ و رفتار امام‌ حسین‌ (ع‌)با نگاهى‌ اجمالى‌ به‌ 56 سال‌ زندگى‌ سراسر خداخواهى‌ و خداجویى‌ حسین‌ (ع‌)، درمى‌یابیم‌كه‌ هماره‌ وقت‌ او به‌ پاكدامنى‌ و بندگى‌ و نشر رسالت‌ احمدى‌ و مفاهیم‌ عمیقى‌ والاتر از درك‌ و دید ما گذشته‌ است‌.اكنون‌ مرورى‌ كوتاه‌ به‌ زوایاى‌ زندگانى‌ آن‌ عزیز، كه‌ پیش‌ روى‌ ما است‌: جنابش‌ به‌ نماز و نیایش‌ با پروردگار و خواندن‌ قرآن‌ و دعا و استغفار علاقه‌ بسیارى‌ و حتى‌ در آخرین‌ شب‌ داشت‌. گاهى‌ در شبانه‌روز صدها ركعت‌ نماز مى‌گزاشت‌.زندگى‌ دست‌ از نیاز و دعا برنداشت‌، و خوانده‌ایم‌ كه‌ از دشمنان‌ مهلت‌ خواست‌ تا بتواند با خداى‌ خویش‌ به‌ خلوت‌ بنشیند. و فرمود: "خدا مى‌داند كه‌ من‌ نماز و تلاوت‌ قرآن‌ و دعاى‌ زیاد و استغفار را دوست‌ دارم ".  حضرتش‌ بارها پیاده‌ به‌ خانه‌ كعبه‌ شتافت‌ و مراسم‌ حج‌ را برگزار كرد. ابن‌ اثیر در كتاب‌ "اسد الغابة‌" مى‌نویسد :" كان‌ الحسین‌ رضى‌ الله‌ عنه‌ فاضلا كثیر الصوم‌ و الصلوة‌ و الحج‌ و الصدقة‌ و افعال‌  الخیر جمیعها. حسین‌ (ع‌) بسیار روزه‌ مى‌گرفت‌ و نماز مى‌گزارد و به‌ حج‌ مى‌رفت‌ و صدقه‌ مى‌داد و همه‌ كارهاى‌ پسندیده‌ را انجام‌ مى‌داد ". شخصیت‌ حسین‌ بن‌ على‌ (ع‌) آنچنان‌ بلند و دور از دسترس‌ و پرشكوه‌ بود كه‌ وقتى‌ با برادرش‌ امام‌ مجتبى‌ (ع‌) پیاده‌ به‌ كعبه‌ مى‌رفتند، همه‌ بزرگان‌ و شخصیتهاى‌ اسلامى‌ به‌  احترامشان‌ از مركب‌ پیاده‌ شده‌، همراه‌ آنان‌ راه‌ مى‌پیمودند.احترامى‌ كه‌ جامعه‌ براى‌ حسین‌ (ع‌) قائل‌ بود، بدان‌ جهت‌ بود كه‌ او با مردم‌ زندگى‌ مى‌كرد - از مردم‌ و معاشرتشان‌ كناره‌ نمى‌جست‌ - با جان‌ جامعه‌ هماهنگ‌ بود، چونان‌ دیگران‌ از مواهب‌ و مصائب‌ یك‌ اجتماع‌ برخوردار بود، و بالاتر از همه‌ ایمان‌ بى‌تزلزل‌ او به‌ خداوند، او را غم‌خوار و یاور مردم‌ ساخته‌ بود. و گرنه‌، او نه‌ كاخهاى‌ مجلل‌ داشت‌ و نه‌ سربازان‌ و غلامان‌ محافظ، و هرگز مثل‌ جباران‌ راه‌ آمد و شد را به‌ گذرش‌ بر مردم‌ نمى‌بستند، و حرم‌ رسول‌ الله‌ )ص‌) را براى‌ او خلوت‌ نمى‌كردند...این‌ روایت‌ یك‌ نمونه‌ از اخلاق‌ اجتماعى‌ اوست‌، بخوانیم‌: روزى‌ از محلى‌ عبور مى‌فرمود، عده‌اى‌ از فقرا بر عباهاى‌ پهن‌ شده‌شان‌ نشسته‌ بودند و نان‌پاره‌هاى‌ خشكى‌ مى‌خوردند، امام‌ حسین‌ (ع‌) مى‌گذشت‌ كه‌ تعارفش‌ كردند و او هم‌ پذیرفت‌، نشست‌ و تناول‌ فرمود و آن‌ گاه‌ بیان‌ داشت‌: "ان‌ الله‌ لا یحب‌ المتكبرین‌"، خداوند متكبران‌ را دوست‌ نمى‌دارد. سپس‌ فرمود: "من‌ دعوت‌ شما را اجابت‌ كردم‌، شما هم‌ دعوت‌ مرا اجابت‌ كنید". آنهاهم‌ دعوت‌ آن‌ حضرت‌ را پذیرفتند و همراه‌ جنابش‌ به‌ منزل‌ رفتند. حضرت‌ دستور داد و بدین‌ ترتیب‌ پذیرایى‌ گرمى‌  هر چه‌ در خانه‌ موجود است‌ به‌ ضیافتشان‌ بیاورند، از آنان‌ به‌ عمل‌ آمد، و نیز درس‌ تواضع‌ و انسان‌دوستى‌ را با عمل‌ خویش‌ به‌ جامعه‌ آموخت‌.شعیب‌ بن‌ عبدالرحمن‌ خزاعى‌ مى‌گوید: "چون‌ حسین‌ بن‌ على‌ (ع‌) به‌ شهادت‌ رسید، بر پشت‌ مباركش‌ آثار پینه‌ مشاهده‌ كردند، علتش‌ را از امام‌ زین‌ العابدین‌ (ع‌) پرسیدند، فرمود این‌ پینه‌ها اثر كیسه‌هاى‌ غذایى‌ است‌ كه‌ پدرم‌ شبها به‌ دوش‌ مى‌كشید و به‌ خانه‌  زنهاى‌ شوهرمرده‌ و كودكان‌ یتیم‌ و فقرا مى‌رسانید". شدت‌ علاقه‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) را به‌ دفاع‌ از مظلوم‌ و حمایت‌ از ستم‌دیدگان‌ مى‌توان‌ در داستان‌ "ارینب‌ وهمسرش‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌" دریافت‌، كه‌ اجمال‌ و فشرده‌اش‌ را در این‌ جا متذكر مى‌شویم‌:یزید به‌ زمان‌ ولایت‌عهدى‌، با این‌ كه‌ همه‌ نوع‌ وسایل‌ شهوترانى‌ و كام‌جویى‌ و كامروایى‌ از قبیل‌ پول‌، مقام‌، كنیزان‌ رقاصه‌ و... در اختیار داشت‌، چشم‌ ناپاك‌ و هرزه‌اش‌ را به‌ بانوى‌ شوهردار عفیفى‌ دوخته‌ بود. پدرش‌ معاویه‌ به‌ جاى‌ این‌ كه‌ در برابر این‌ رفتار زشت‌ و ننگین‌ عكس‌العمل‌ كوبنده‌اى‌ نشان‌ دهد، با حیله‌گرى‌ و دروغ‌پردازى‌ و فریبكارى‌، مقدماتى‌ فراهم‌ ساخت‌ تا زن‌ پاكدامن‌ مسلمان‌ را از خانه‌ شوهر جدا ساخته‌ به‌ بستر گناه‌آلوده‌ پسرش‌ یزید بكشاند.حسین‌ بن‌ على‌ (ع‌) از قضیه‌ باخبر شد، در برابر این‌ تصمیم‌ زشت‌ ایستاد و نقشه‌ شوم‌ معاویه‌ را نقش‌ بر آب‌ ساخت‌ و با استفاده‌ از یكى‌ از قوانین‌ اسلام‌، زن‌ را به‌ شوهرش‌ عبدالله‌ بن‌ سلام‌ بازگرداند و دست‌ تعدى‌ و تجاوز یزید را از خانواده‌ مسلمان‌ و پاكیزه‌اى‌ قطع‌ نمود و با این‌ كار همت‌ و غیرت‌ الهى‌اش‌ را نمایان‌ و علاقه‌مندى‌ خود را به‌ حفظ نوامیس‌ جامعه‌ مسلمانان‌ ابراز داشت‌، و این‌ رفتار داستانى‌ شد كه‌ در مفاخر آل‌ على‌ (ع‌) و دناءت‌ و ستمگرى‌ بنى‌ امیه‌، براى‌ همیشه‌ در تاریخ‌ به‌ یادگار  ماند.علائلى‌ در كتاب‌ "سمو المعنى‌" مى‌نویسد: "ما در تاریخ‌ انسان‌ به‌ مردان‌ بزرگى‌ برخورد مى‌كنیم‌ كه‌ هر كدام‌ در جبهه‌ و جهتى‌ عظمت‌ و بزرگى‌ خویش‌ را جهان‌گیر ساخته‌اند، یكى‌ در شجاعت‌، دیگرى‌ در زهد، آن‌ دیگرى‌ در سخاوت‌، و... اما شكوه‌ و بزرگى‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) حجم‌ عظیمى‌ است‌ كه‌ ابعاد بى‌نهایتش‌ هر یك‌ مشخص‌كننده‌ یك‌ عظمت‌ فراز تاریخ‌ است‌، گویا او جامع‌ همه‌  والاییها و فرازمندیها است‌".آرى‌، مردى‌ كه‌ وارث‌ بى‌كرانگى‌ نبوت‌ محمدى‌ است‌، مردى‌ كه‌ وارث‌ عظمت‌ عدل‌ و مروت‌ پدرى‌ چون‌ حضرت‌ على‌ (ع‌) است‌ و وارث‌ جلال‌ و درخشندگى‌ فضیلت‌ مادرى‌ چون‌ حضرت‌ فاطمه‌ (س‌) است‌، چگونه‌ نمونه‌ برتر و والاى‌ عظمت‌ انسان‌ و نشانه‌ آشكار فضیلتهاى‌ خدایى‌ نباشد.درود ما بر او باد كه‌ باید او را سمبل‌ اعمال‌ و كردارمان‌ قرار دهیم‌. امام‌ حسین‌ (ع‌) و حكایت‌ زیستن‌ و شهادتش‌ و لحن‌ گفتارش‌ و ابعاد كردارش‌ نه‌ تنها نمونه‌ یك‌ بزرگ‌مرد تاریخ‌ را براى‌ ما مجسم‌ مى‌سازد، بلكه‌ او با همه‌ خویشتن‌، آیینه‌ تمام‌نماى‌ فضیلتها، بزرگ‌منشیها، فداكاریها، جان‌بازیها، خداخواهیها وخداجوییها مى‌باشد، او به‌ تنهایى‌ مى‌تواند جان‌ را به‌ لاهوت‌ راهبر باشد و سعادت‌ بشریت‌ را ضامن‌ گردد. بودن‌ و رفتنش‌، معنویت‌ و فضیلتهاى‌ انسان‌ را ارجمند نمود.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
طراح فا یکی بهترین طراحان چت روم باسرعت وکیفیت عالی تماس باما 09333933912همراه باتخفیف یک ماه هاست ویک سال دامنه رایگان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    شماچقدرازطراحی ماراضی هستید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 42
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 31
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 34
  • بازدید سال : 152
  • بازدید کلی : 4,516
  • کدهای اختصاصی